زبان و ادبیات
فرانک جهانگرد؛ طیبه گلستانی حتکنی
چکیده
ساختار و محتوای حکایت «بهیما و باکه» در مهابهارت با داستان «ضحاک» در شاهنامه شباهتهای متعددی دارد. در هر دو داستان، ضدقهرمانی متعرض، انسانها را برای خوراک میکشد. مردم با وی پیمان میبندند مشروط به این که به کسی آسیب نرساند، خوراک روزانه او را تهیه کنند و به نزدش بفرستند. در نهایت یکی از کسانی که به عنوان خوراک ضدقهرمان ...
بیشتر
ساختار و محتوای حکایت «بهیما و باکه» در مهابهارت با داستان «ضحاک» در شاهنامه شباهتهای متعددی دارد. در هر دو داستان، ضدقهرمانی متعرض، انسانها را برای خوراک میکشد. مردم با وی پیمان میبندند مشروط به این که به کسی آسیب نرساند، خوراک روزانه او را تهیه کنند و به نزدش بفرستند. در نهایت یکی از کسانی که به عنوان خوراک ضدقهرمان تعیین شده بود (یا یکی از نزدیکان وی) بر ضدقهرمان میشورد و او را نابود میکند. در این مقاله با روش تطبیقی خطوط اصلی دو داستان بررسی و شباهتها و تفاوتهای آنها تحلیل خواهد شد. پررنگ بودن همانندیها، نشان از سرچشمه مشترک یا اقتباس یکی از دیگری دارد؛ امری که میتواند یادآور دوران همزیستی دو قوم هند و ایرانی در دوران باستان باشد. طبیعی است که تفاوتهای ناگزیری در دو داستان دیده شود. به عنوان نمونه پیوندهای اصیل و دقیقی که در اسطوره ایرانی خودنمایی میکند، از جمله نوع نمادها و پیوند آنها با یکدیگر، در متن هندی دیده نمیشود. به علاوه جای قرار گرفتن هر کدام از داستانها در روایت حماسی، به صورت داستان اصلی یا حکایت فرعی -که خود میتواند نشانگر اهمیت آن باشد- نشان میدهد این نوع شورش بر دشمن در نزد ایرانیان بیشتر مورد توجه و امعان نظر بوده است. در واقع هر چند در اصل روایت تشابهات زیادی دیده میشود، پردازش دقیقتر آن در شاهنامه نشان از اصالت این روایت در بین ایرانیان دارد.